گنجور » مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷
به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف. همه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوز. تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید. تو یکی نهای هزاری تو چراغ خود برافروز. که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر. که به است ...